عبيد زاكاني و مسوولان شهر قزوين :
عبيد زاكاني و مسوولان شهر قزوين :
عبيدا...زاكاني منم من
خداي طنز ايراني منم من
حكايت گوي بي مانند هستم
كه بمب شادي و لبخند هستم
حكاياتم صريحند و فشرده
وناجورند گهگاهي يه خرده !
دلت گردد گشاداز «دلگشايم »
كه رندي از ديار «سنگ پايم »
بخوان از « موش و گربه » تا بخندي
كه از تاريخ هم طرفي ببندي
ندارم واهمه از دزد اوقاف
پراست از انتقاد « اخلاق الاشراف»
«نصيحت نامه » ي من خنده ناك است
دل خونين من از خنده چاك است !
ندارم لنگه در دنياي خنده
كه باشد يكه تاز طنز ؟ :بنده !
الا اي شهردارشهر قزوين!
بكن يك كار نيكويي پس از اين
سزاواراست تنديسم بسازي
ودراين كار مقداري بگازي !
زني تنديس مارا بر در شهر
كه دارم سخت منت بر سرشهر!




